.

.

این وبلاگ توسط یک معلم اداره می شود

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

نویسندگان

پیوندها

۲۷ مطلب توسط «ابوالفضل رفیعها» ثبت شده است

بسم الله

طهارتی که گزینشی است ...

چند وقتی است که شدیدا درگیر اینم که این متن را بنویسم یا نه ! امروز بعد از صحبت های بعد از ظهر با رسول و مرتضی و گلایه ای که بیش از 6 یا 7 سال در دلم مانده بود تصمیم به نوشتن این متن گرفتم ...

بدون تعارف بگویم ، طهارت امری است جامع در ابعاد مختلف از اعتقاد گرفته تا اخلاق و احکام یعنی هم در فکر و هم در عمل و هیچ وقت یک عمل باعث سعادت یا شقاوت انسان نیست و شاید که عملت خوب باشد و عقایدت باطل که به هیچ نمی ارزد و عقایدت خوب باشد و عملت باطل که اصلا یعنی عقیده ای نیست که بخواهد باطل یا حق باشد پس باید منظومه ای از حق باشی !

مثلا فرض کن مجموعه ای را که شکر ندارد ، یعنی مجموعه ای که هرکس هرکاری کرد بقیه بگویند خوب وظیفه اش بود ! خوب خدا هم وظیفه اش رزق خواهد بود و حیات و ... و حرفی که باید اینگونه بیان شود که وظیفه ام بود با تغییری جدی در یک ضمیر به جای شکر  تبدیل می شود به کفران !

و خیال هم می کنی که این همان راه آرمانی است و می بینی که به جای اینکه زیاد شود روزیت کم می شود !

به این آیات توجه کنید :

فویل للمصلین . الذین هم عن صلاتهم ساهون . الذین هم یرائون

ویل لکل همزة لمزه

ویل للمطففین . الذین اذا اکتالو علی الناس یستوفون . و اذا کالو هم او وزنوهم یخسرون

فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ

قَالُوا یَا وَیْلَ. ا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ

فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ

وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ

و آیا این جملات قرآن کم دارند از احادیث اخلاقی انذار دهنده ، یا کم دارد کم فروشی از غیبت و تهمت یا همز و لمز از کم کاری و کم فروشی ؟

و باید باور کرد که خوش خلقی را همان پیامبری فرموده که از ظلم نفی کرده است .

و برادری را همان پیامبری توصیه نموده است که از نگاه به نامحرم نفی نموده است !

و برای همین است که می فرمایند اگر کسی ذره ای از دین را قبول نداشته باشد اصلا دین را قبول ندارد !

ویل للمطففین . الذین اذا اکتالو علی الناس یستوفون . و اذا کالو هم او وزنوهم یخسرون  ! به نظرت می آید که بشود این آیه را اینگونه ترجمه کرد : اگر بر خودت سخت نگیری و بر دیگران سخت بگیری کم فروشی ؟

یا اگر دیگران را محاسبه کنی و خود را نه کم فروشی ؟

یا اگر عیب های خود را نبینی و عیب های دیگری را ببینی کم فروشی ؟

می دانی اسلام منظومه است و اخلاق به همان اندازه ای مهم است که احکام و اعتقادات ! و بدان ناشکری نیز به اندازه همز و لمز و همز و لمز به اندازه غیبت و غیبت به قدر تهمت و تهمت به قدر بد اخلاقی و بد اخلاقی به قدر دروغ مهم است !

و بدان که خود مصداق بی اخلاقی است بریدن از راه و فرار از انتقاد و برخورد سرد و ...

آری مشکل اخلاق جمعی توانمند طهارتش را می گیرد و جایگزینی هم ندارد که فمن مثقال ذرة خیر یره و من یعمل مثقال ذرة شر یره و ریز به ریز بدی ها حساب می شود ... حالا بیا و عمری هم کار خوب کن و جهاد کن و آرمانی باش همین مثقال های ریز شر جلوی من و تورا خواهد گرفت و خناس راه بقیه نیز خواهدشد !

من وقتی به در خواهم خورد که بدانم باید کجا چه کاری انجام دهم و این جز با طهارت جمع عنایت نخواهد شد ! جمعی که نماز شب داشته باشد و شکر نداشته باشد نهایتا خنثی است !

مثل همان جمعی که روز دارد و غیبت

و مثل همان جمعی که اعتکاف دارد و راحت طلبی ...

و مثل جمعی که دین دارد و تکبر .

و العاقبة للمتقین

توضیح : اولین مخاطبش خودم هستم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۴۳
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

برای برادر عزیزم امیر ترابی

تعلق این متن به حدود 2 یا 3 هفته قبل است و جلسه ای که در مسجد المهدی (عج) میدان بهرود تشکیل شد ...

آنجایی که فهمیدم قرآن و نمودار های قرآنی امیر چه بر سر او آورده است !

آشنایی با امیر تقریبا بر می گردد به حدود 1 سال و سه ماه قبل یا به قولی سنه 92 هجری شمسی !

وقتی که امیر سوم دبیرستان بود ! بدون تعارف می گویم شاید یکی از کسانی بود که هیچ حسابی برایش باز نکردم ...

وقتی که نیاز است به نیرو و دلی هم چرخیده است به سمت خدا قرآن می کشاندت سر سفره رزقش ، و از هیچ می سازدت و قرائتت می کند تا بشوی !

ماجرا به این شرح است :

گردان قمر بنی هاشم (ع) که می خواست برای دانشجوهای سال اول تشکیل شود به درخواست محسن آزرمی اجازه حضور دو دانش پژوه سال چهارم هم صادر شد و به تبع آن 2 دانش پژوه دیگر . اولین نمود امیر عزیز در اطمینانش برای حضور در کلاس ها بود .

اما اتفاق ویژه چارتی بود که امیر برای قرارگاه حضرت علی اکبر (ع) با استناد به قرآن تهیه کرد و در جمعی که کوچکترینش بود به توجیه افراد پرداخت ...

و این همان امیری بود که حتی در جلسات توان صحبت کردن هم نداشت ...

و آری این گونه است برادر

و امیر همان امیر ناقص و کوچک است که البته بخشی از قرآن در آن تعبیه شده ، آن روز آرزو کردم ای کاش ذهنم مانند امیر خالی بود و وقتی طراحی تشکیلاتی به من پیشنهاد می شد جز قرآن برای رجوع نداشتم ...

و می تواند رشد کند و آن هایی را که روزی در کلاس بحثشان می نشست به قبطه وادارد ...

می تواند نگاه کند به انقلاب و تحلیل کند با قرآن

رسما اعلام می کنم برادر امیر قرآنی ارادتمندیم

بدان که امیر ترابی تنها با قرآن قیمت دارد و هرکسی بدون قرآن به هیچ هم نمی ارزد

التماس دعا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۵
ابوالفضل رفیعها

بسم رب الشهداء و الصدیقین

در این چند روز نتوانستم مطلب اعتکافم را بنویسم شاید ناقص بود و شاید لیاقتش نبود و شاید های دیگر که الله اعلم ...

قبل از اعتکاف آقا کاظم گفت: « اعتکاف همونجایی که بهت اثبات می شه  می تونی تو یه ظهر تا غروب 5 جزء قرآن بخونی و یاد بگیری می شه یهو سه چهار ساعت مطالعه کرد و ...»

و اعتکاف برای من معنای دیگری هم پیدا کرد !

اعتکاف همانجایی است که به تو می فهمانند همیشه باید معتکف باشی و اصلا برکت زندگی تو همین اعتکاف است و اعتکاف همان« فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا » است !

شاید بپرسی که یعنی چه !

مراجعه کن به سوره ی نصر و آنجایی که رسول خدا (ص) بدون هیچ چشم داشتی امتش را چون خودش می بیند و دیگر تا پایان عمر مبارکش نمی خندد ! و نه اینکه از طرف امت خود استغفار کند که واقعا خودش را مسئول می بیند ! همان حس دو طرفه درون اعتکاف !

دقیقا اعتکاف همانجایی است که عده ای از جامعه معتکف می شوند به نیابت از عده بزرگتری دیگر ...

بیشتر باز کنم ...

اینگونه برداشت کرده ام اعتکاف رابطی است میان ولی و جامعه همان ولی که استغفار کننده است از طرف جامعه خود و معتکفی که خود را حقیر می یابد و خود را مسئول بسیاری از نا بسمانی ها ...

زنجیره ای از سوره ی نصر از رسول تا فوج فوج مردم ...

واضحی از زنجیره در زمان حال که شامل می شود :

خداوند ،امام معصوم ، ولی فقیه ، معتکف و جامعه و استغفاری که محو اثر است ...

ولی فقیه به نیابت از امام و به اذن خداوند توان می یابد برای استغفار و آماده سازی عده ای از مونین برای معتکف شدن و عده ای از مونین (در هر سطحی ) با عنایتی که از استغفار ولیشان پیدا کرده اند دست به استغفاری تنها ولی گروهی می زنند و همین استغفار محو می کند بسیاری از اثرات جامعه را ...

اصلا آمده ای اعتکاف که نه ، آورده اندت اعتکاف و لیاقت پیدا کرده ای که وسیله استغفار ولی خودت باشی ... که اصلا جامعه همینگونه طهارت می یابد ، یکی معتکف است ، یکی خادم ، یکی سخنران ، یکی بانی و می بینی با سه روز حضور دعوت شده ات در مسجد چه مقدار وسیعی درگیر خدا می شوند ... و همه این ها از یک استغفار شروع شده است ...

آن قدر هم نگران نباش که چه کردی و آیا قبول شد یا نه تو استغفار کن محو اثرش با صاحب خانه ! تو رویت را بگردان به سمتش و تواب باش ، او خودش هم می داند آنقدر نقص داری رویی نداری که بگردانی ولی مگر کارهای دیگر خودت بودی ! کارت را انجام بده و اوهم برای اینکه نقصت به چشم نیاید و کارت تکمیل شود و زیر دین خادمان و سخنرانان و بانیان و ملتمسین دعا نباشی خیلی ناگهانی 2 تابوت می فرستد و استغفار امام و ولی اش را جاری می کند ...

واقعا باورت نشود که کسی هستی ...

فوج فوج جامعه به تلاطم درآمده اند برای استغفاری که تو نماینده اش بودی ...

فقط بترس از آن لحظه ای که در آن دنیا خواستی بگویی شهید من به زیارتت آمدم و شفاعت کن و باقهر بگوید من هم زیارتت را پس دادم ... همان موقعی که معتکف نشدی برای تمام سالت و کارهایت را بگونه ای نچیدی که هر حرکتت استغفار باشد و محو اثری ناخوشایند از جامعه دینی ...

مراقب باش برادر

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۰۵
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

آتش نا شکری ...

متنی برای درس جامع سوره های الر

و خدا آنقدر کریم است که ببخشد به تو آن چیزی را که اگر به خودت باشد سال های سال هم که بگذرد نه به دستش خواهی آورد و نه حتی برای به دست آوردنش دست به تلاشی خواهی زد ...

و این جریان قرآنی است که به من بخشیده و ابزاری را در اختیار من نهاده تا از جهل عمیق خود تبدیل به اولوالالبابم نماید !

و من باید باور کنم که نعمتی که می آید به همراهش آزمونی هم خواهد آورد تا بسنجد  من به اندازه لازم برای استفاده از آن نعمت  رشد خواهم کرد یا نه !

و می دانی رشد من در کجاست ؟

رشد من در نگاه من است به هر صحنه ای  و یکی از این صحنه ها همین درسی است که شاید اگر نبود حتی ذهنیتی هم برای این امر نبود !

نعمت یعنی همین که خداوند صدها ساعت کار را برای استفاده تو بدون هیچ دغدغه ای قرار می دهد ! و تو می توانی صدها ساعت را در ده ها ساعت درک نمایی و از آن استفاده نمایی !

اما همه چیز به مواجهه تو با این صحنه و میزان نیازت برای برداشت از آن صحنه بر خواهد گشت که چگونه موضوعی به تو عرضه شد و آن را پس زدی و یا بی تفاوت از کنارش گذشتی !

و مبدا نابینایی ات را به گردن حضرت دوست بیاندازی و و آتش جهنم را عقوبت او بدانی که رد کردن بزرگترین نشانه الهی لایق نابودی و زوال مطلق است ناشکری از او عمیق ترین خود نشناسی ها !

و هرچه هست آتش ناشکری تو و مقابله ات با راه خداست ...

و اگر پشت کنی به نعمتی که ارزانیت داشته اند روزی آن را از تو خواهند گرفت و تو حیران و سرگردان به سیر بی هدف ادامه خواهی داد ...

خدایا رحم کن

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۲۴
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

چند روز پیش داشتیم با چند نفر از رفقا بحث معراجی ها را می کردیم ...

البته من هنوز هم این اثر را ندیده ام و فرصت آن نشده که بعد از قلاده های طلا پا به سینما بگذارم ...

اما نکاتی را در باره ی مسعود دهنمکی دوست دارم مردی که سینما را برای سینما نمی خواهد و حتی انسی هم با آن ندارد که اگر این را بخواهی بدانی می بینی که نه فیلم نامه اش با سینمای سخیف حال حاضر هم خوانی دارد و نه کارگردانی اش یا به قول خیلی از این سینما بازهای بدرد نخور مستند ساخته اسمش رو گذاشته فیلم !

اصلا کاری به این چیزهایش نداریم ! ولی می دانم که اگر دهنمکی اهل سینما بود الان یکی از دست به جیب ترین تهیه کنندگان این عرصه بود و به خیلی چیزها هم پشت پا می زد ! همان کاری که سعید ابوطالب کرد !

این را هم می دانم که مسعود دهنمکی هر چقدر هم که کارگردان نباشد ! بازیگر گیشه ای انتخاب کند و فیلم دفاع مقدس بسازد !کلاه قرمزی را هم مقابلش قرار دهند باز هم نمی توان در نظر نگرفت که از اخراجی های یک چند حرف به وفور تکرار شد :

اول : مسعود دهنمکی فیلم نامه ندارد

دوم : مسعود دهنمکی کارگردان نیست

سوم : مسعود دهنمکی تکراری می سازد

چهارم : همه کاره شریفی نیا است

پنجم : مسعود دهنمکی واقعا کارش ضعیفه

ششم : مسعود دهنمکی هیچ حرفی برای زدن نداشت و ....

به لوگوی فیلم های دهنمکی توجه کنید ! حتی لوگوی فیلم های دهنمکی هم تغییری نکرده !

کاری به اشتباهات دهنمکی ندارم و نقد هایی که به اودارم سرجایش باقی است تنها می فهمم که دهنمکی در این دنیای پر از تکاثر رشته ی محبتش را به کوثری از جنگ از دست نداده و در این شلوغ بازار به اسم هنر محتوای خاص خودش را گرفته و جلو می برد !

می خواهی اسمش را بگذار فیلم گیشه ای ! ولی باور کن نه کلاه قرمزی و سروناز توانست با اقبال ابتدایی کلاه قرمزی مواجه شود و نه کلاه قرمزی و بچه ننه ! نه دوئل و ارتفاع پست و موج مرده و ... که جنگ را با هرچه خواستند در آمیختند !

باور کن این نه بازیگر است که سینما را پر فروش می کند نه موضوع سینما هم حاج کاظمش را می خواهد که حاتمی کیا را با آژانس شیشه ای می شناسند !

باید باور کنیم مسعود دهنمکی با این همه مولفه تکراری نهایتا باید در اخراجی های 3 شکست خورده بود !

و سینمای دهنمکی پر فروش است چون با ذات بیمار سینمای روشنفکری فاصله دارد ...

نه دلیلی دیگر ...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۲۸
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

سلام جناب آقای قوه قضائیه

اصلا نگران نباشید

یکی دیگر از امت حزب الله هم به شهادت رسید ...

من هم مثل شما بی خیال بودم و شیطان جلوی من را گرفت و فرصت نکردم به تشییع این شهید عزیزبروم ...

ولی توبه کرده ام و برنامه ام را گذاشته ام برای جبران ...

ولی شما اصلا نگران نباش ...

بسیجی است و طلبه ...

خیالت نباشد !

اصلا ساخته شده برای مظلوم بودن ساخته شده برای جنگ رفتن ...

اصلا هم از مردم حساب نمی شود ...

آسوده بخواب که عدالت ردیف است !

آقای قوه قضائیه بگرد دنبال سایت یا وبلاگی که به رئیس مجلس گیر می دهد و سریع ببندش !

بر فرض مثال که یک طلبه معلم بسیجی هم شهید شد ! شد که شد ! به آقا زاده ها یا ورزشکار ها که آسیبی وارد نشده ! امت حزب الله هم که رسانه ندارد بخواهد برایت دردسر درست کند ! یالثارات و نه دی را هم که آقای دولت بست ! مانده یک کیهان که آن را هم با یک هماهنگی پسران حاج آقا دستور می دهند همه اش را یک جا از دکه های روزنامه فروشی بخرند ...

راحت باش آقای قوه قضائیه ! علی خلیلی است ! مهدی هاشمی نیست که دلت برایش بسوزد ... جانش را داده بحث پول آقا زاده ها نیست که دل آدم را به درد بیاورد !

آقای قوه قضائیه ، می توانم به تو گیر دهم چون می دانم بالاخره دین داری ! آقای دولت نیستی که در آغوش جک استراو و کاترین و کری و ... آرام بگیری ! می دانی که آقای دولت و دوستانش امر به معروف را صلاح نمی دانند بالاخره باید ارزشی و غیر ارزشی را از جامعه حذف کنند ...

آقای قوه قضائیه لطفا انقلابی بمان که رابطه های این دنیا هیچ ضمانتی نمی دهند برای آخرتت که فمن مثقال ذرة خیر یره ! فمن مثقال ذرة شر یره

والسلام

۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۰
ابوالفضل رفیعها

هواللطیف

و یوسف (ع) قصه ایست جاری در سرار حیات انسان و آیه ایست محکم در لطیف تیرن قالبها و عالمی است بزرگ از غیب ترین عوالم و برهانی است عظیم برای سخت ترین شرایط وبیهوده نیست که احسن القصص است و سوره ای را از ابتدا تا انتها به خود اختصاص داده است ... و یوسف آنقدر مهم است که خداوند از کودکی اش را برایت ترسیم می کند تا عزیز شدن و دوباره سر بر آستان پدر و رسولش و آنقدر زیبا یوسف را به رخت می کشد که بارها و بارها و سالهای سال هم که گوش کنی بازهم احسن القصص بماند و عجیب است که عده ای یوسف(ع)را بدون نسل می دانند که یوسف (ع)

جاری بوده و خواهد بود در تمام قرآن ... و حتما این را هم لحاظ کن که یوسف ها و نوح ها و هود ها و ابراهیم ها و ... همه شان تمام عمرشان را گذاشته اند تا قدم هایی باشند برای محبوب خدایشان یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) و اهل بیتشان(ع)...

و باور کن که یوسف (ع) و مهربانیش و عزتش و گذشتش بارها و بارها کوچکتر است از رحمت و عظمت رسول عزیز اسلام(ص) ...

و نیز در ذهن نگهدار که شاید یوسف (ع) برادری اش را فراموش نکند و آنقدر منبع لطف و رحمتش وسیع باشد که سالها و فاصله های بسیار در درون آن محو و ناپدید شود و شاید آنقدر محبتش زیاد باشد که در دلت ورود پیدا کند و شرمساری ات را ازمیانبردارد ...

اما ...

اما فراموش نکن که کسب عزت عزیز در دست خداست و هرجا که باشد عزیز است ، هم نزد یعقوب(ع) عزیز است و هم نزد عزیز مصر و از همه مهمتر اینکه عزیز نزد خدا عزیز است چه بخواهی و چه نخواهی ...

و باز هم اما ...

اما سخت کار آنجاست تو می شوی عامل فاصله ی عزیزان خدا ... می شوی باعث و بانی دوری یعقوب (ع) و یوسف(ع) از عزیزشان و می شوی بلعث فاصله ی کسانی که روزیت از برکت حضور آن هاست و نفهمیده ای که پیوند زمین و آسمانت از برکت وجود آن هاست ...

حتی فکرت هم آنقدر حقیر و بیمار است که نمی فهمی راه شرمنده نشدنت را نیز یعقوب (ع) در دهانت می گذارد که تو حرف دیگری نداری جز اکله الذئبی که در درونت وجودش را حس نکرده ای ...

و شاید هم در انتها مورد عفو حجت پروردگارت قرار گیری اما با همان توجیهاتی که قبلا از آن آگاهت کرده بودند می شوی عامل فاصله ... عامل فاصله 1400 ساله ای که حجت خدا برای عزیزانش و عزیزانش برای او فریاد زده اند :

این السبب المتصل بین الارض و السماء

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۵
ابوالفضل رفیعها

بسم الله الرحمن الرحیم

قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ(سوره هود آیه 46)

چه بخواهی و چه نخواهی باید باور کنی که اهلت همانهایی هستند که بیشتر وقتت را با آن ها می گذرانی که نه ، چون بالاخره پسر نوح با پدرش زندگی کرده بود و وقت های زیادی را در کنارش تنها گذرانده بود ، که اهلت همانهایی اند که بهشان دلبستگی داری و رفتار و برنامه زندگی ات را با آن ها تنظیم می کنی ...

و حالا بحث اهل است ، بحث نوح علیه السلام  و اهلی که شاید هیچ پیوند خویشاوندی نیز با او نداشتند و غیر اهلی که همسر و فرزندش می شدند ... و بحث نوح علیه السلام بحث مشترکاتی است مثل آب که هم حیات می دهد و هم حیاتت را می گیرد و اهل واقعیت رانجات می دهد وبه ظاهر اهلت را به کام مرگ هم نه عذاب می کشاند و داستان نوح علیه السلام داستان همان زندگی روزانه توست و ساختن کشتی در خشکی که نوید آینده ای را می دهد که زندگی نه آن دنیاییت که همین دنیایت بسته به آن است ...

باید باور کرد که هر اهلی یک اقتضایی دارد و هر اقتضایی یک سبک زندگی خاص خودش را ... واین همان دغدغه ایست که مدت هاست ذهن من را بخودش مشغول کرده است ... و این نکته ای اساسی است که اهلت شاید راه نجات را بر توببندند و تو نیز حتی در عذاب و دیدن خطر نیز کور باشی و به دنبال ارتفاعی برای لذت از بزرگ دیدن خودت در برابر وعده های الهی و الته که ذلت منتهای این راه است .

و نکته ی اساسی این است که هر اهلی مقتضایی دارد و سبک زندگی شامل آن اقتضائات ... و انسان هایی که دنبال آنند که برگه ای را ضمیمه کنند به فعالیت هایشان به اسم قانون و یا منشور و یا هیئت نظارت و یا ... که هیچوقت هم نه بازیکنی را به راه راست منحرف کرده و نه هیچگاه بازیگری را از راه انحراف منحرف ... که اصلا باور نکرده ایم که اقتضای بازی چیز دیگری است و اهل بازی را با اهل دین چه کار ؟ و بازی بازی است با همه ی مقتضیات خود ، سن و سال هم خیلی اهمیتی ندارد وقتی که یک ساله ای عروسکی است که بوق می زند و توپ بادی و حالا توپ چهل تکه وارداتی مارک دار و تماشاگری که بوق میزند ، بازی بازی است یک موقع خاله بازی بود و نقش بازی کردن کودکانه و حالا ستایش است و چی چی باران و هر دو هم برای اینکه من سرم گرم شود ...

هر چیزی اهلی دارد ... و برای اینکه اهل نوح علیه السلام باشی قطعا باید از اهل دیگری نباشی ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۳
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

کیست برخیزد از این دشت‌ِ معطّل در برف‌؟

می‌دَوَد خون‌ِ کسی آن سوی‌ِ جنگل در برف‌

کیست برخیزد و این مویة مدفون از کیست‌؟

بوی کم‌بختی ما می‌دهد، این خون از کیست‌؟

کیست برخیزد و در جوش‌، چه می‌بینم‌؟ آه‌!

خون‌ِ معصوم سیاووش‌، چه می‌بینم‌؟ آه‌!

دست‌ِ امدادِ که بود این‌سوی پَرچین واماند؟

این خدا کیست که در خوان‌ِ نخستین واماند؟

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۰۱
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

امشب یاد صحبت های آقا کاظم افتادم همان موقع که می گفت یک سال دیگر از خدا وقت خواستم ...

بچه های قرارگاه می دانند کدام صحبت که چون نامحرمان می بنند کامل نمی ذارم .

اما با توجه به شرایط این روزهای می شه یه خاطره از حاج سعید قاسمی رو گذاشت که توضیح قشنگیه مخصوصا برای برخی برادرا ...

حاج سعید قاسمی تعریف می کرد که حاج همت رو نوک پنجه هاش وای میستاد می گفت بچه ها بجنگید اگر نجنگید عنان کار می افته دست سازمان مللی ها ... بچه ها هم می گفتن حاجی ما داریم می جنگیم دیگه ... حاج همت هم می گفت بچه بشتر بجنگید ... حاج سعید قاسمی می گفت ما نمی فهمیدیم حاج همت چی می گه تا جنگ تموم شد ... حاج سعید تعریف می کردند که من مسئول تشریفات امضای قطعنامه بودم همه سازمان مللی ها عین آدم اومده بودن جز نماینده کثیف آمریکا که با لباس کابویی و کفش مهمیز بسته اومده بود ... حاج سعید می گفت وقتی من رودید زد رو شونم گفت hello my freind  ‌... می گفت حاج همت تمام قد جلوی چشم اومد که داشت می گفت بچه ها بیشتر بجنگید ...

این روز ها هم به لطف ریش پر فسوری ها و  دیکتاتور های متعادل و ...  باز عنان کار افتاده دست حرامی های سازمان ملل ...

برادر می خواستم بگم حواست باشد ...

این سنگر ها را هم اگر وا بدهیم حسابمان با خون شهداست ...

الان وقت ناراحتی نیست

الان وقت حرکته و اصلاح خطاها

التماس دعا ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۲
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

چند وقتی است دنبال مهاجرتم از منطقه ممنوعه به اینجا ...

وقت نمی شود ...

اینجا حداقلش این است که آدم ها با دعوت می آیند و فیلترینگ فرهنگی به آن حاکم است

سعی در رفع تنبلی دارم ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۳
ابوالفضل رفیعها
بسم رب الشهداء و الصدیقین

سلام علیکم
موضوعی است که بسیار به کار می آید این تعلیم و تعلم
همچون تیغ دولب می ماند هم می تواند چنان تربیت کند کا به اعلی علیین برساند و هم می تواند چنان تربیت کند که برساند به اوج پستی

در این وانفسای تبدیل این شغل شریف به محل کسب و کار ولی باز باور کن که معلم هنوز هم که هنوز است حرمت دارد ...
اینجا جایی است برای نشر آموخته هایم از معلم هایم به کسانی که طالبند بیاموزند ...
بدون پرده ...
خارج از لفافه ...
با آرمان خواهی تمام ...
می خواهم بگویم تا همه بدانند هر کسی معلم نیست ...

اللهم عجل لولیک الفرج ...
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۴۵
ابوالفضل رفیعها