.

.

این وبلاگ توسط یک معلم اداره می شود

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

نویسندگان

پیوندها

۴ مطلب با موضوع «تشکل» ثبت شده است

بسم رب الحسین (ع)

لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (توبه آیه 108)

هرگز در آن [مسجد] نایست [زیرا]مسجدى که از روز اول بر تقوا بنا شده شایسته‏تر است که در آن نماز کنى. در آن جا مردانى هستند که دوست دارند خود را پاک سازند، و خدا کسانى را که خواهان پاکى‏اند دوست مى‏دارد.

مسجدی با بنای تقوی

یادم می آید چند سال قبل بود حرفی از طرف دوستانی کوته فکر و سطحی نگر که آن زمان در جمع رفقای بودند حرفی را زندن که عزم و اراده ام را برای فعالیت در مسجد الزهرا(س) دو چندان کرد .

جمله مطروحه در آن زمان بدین شرح بود : اصلا پایه ی این مسجد رو با نفاق گذاشته اند این مسجد هیچ وقت درست نمی شه ، از قدیم هم همین را می گفته اند ...

تاریخچه مسجد : مسجد الزهرا(س) در سال 1344 شمسی یعنی دقیقا نیم قرن پیش تاسیس گردید ...

در ساختمان جنبی مسجد که به زینبیه معروف بوده است یکی از مراکز پشتیبانی دفاع مقدس بوده که پوشاک و ملحفه و ... رزمندگان را در کاری گروهی و مشارکت بانوان ایثار گر انجام می داده است

هسته اولیه گروه های تخریب در دفاع مقدس در این مسجد و با اعزام تعدادی از رزمندگان مسجد به پادگان گلف پایه گذاری گردیده است

حدود 30 تا 40 شهید گرانقدر یا در مسجد حضور داشته اند و خادمی بیت الله را می نموده اند و یا در موارد مختلفی ارادتمندانه از مساجد دیگر به این مسجد می آمده اند .

پایگاه بسیج مسجد الزهرا نیز که به همت برخی ازشهدای آن تاسیس گردیده و در انتهای جنگ نیز توسط برخی دیگر از شهیدان به نسل های بعد سپرده شد .

پس می توان اطمینان حاصل نمود بنای مسجد بنایی است بر مبنای طهارت و تقوا توده است خدمات آن به مراتب برتر و اساسی تر از مشکلاتی بوده که در آن ایام گریبانگیر آن بوده است .

ام ا نکته ای در باره ی نفاق :

اصلا نفاق چیست ؟ و در چه مکانی رخ می نماید ؟ آیا وجود منافقین درجایی به بنای بر اساس تقوای آن بر می گردد یا بنای بر اساس نفاق آن ؟ و آیا می توان وجود منافقین در مسجدی را دلیل ضرار بودن آن مسجد دانست ؟

برای این منظور لازم است مقدار بسیار کمی تاریخ و یا ریان شناسی معاصر بدانیم...

نکته جالب توجه این است که وجود بارز منافقین در چه زمانی وجود داشته است ؟ قبل از اسلام یا بعد از اسلام ؟ در مکه یا مدینه ؟ آیا اصلا در حکومت کفر موجودی به نام منافق وجود دارد ؟ آیا در ابتدای بعثت بحثی از منافقین بود ؟یا در مسجد النبی (ص) ؟

آیا منافق در جمهوری اسلامی ایران معنا پیدا می کند یا در حکومت سراسر ظلم ترکیه ؟ و این را باید دانست که هر جا بستری مناسب تر برای بروز اسلام ناب محمدی فراهم می گردد همان بستر مناسب ترین بستر برای بروز و ظهور منافقین است و اصلا در جمعی منافقین ظهور می یابند که حیات الهی در آن جریان یافته باشد .

در انتها باید بگویم که افتخار من این است که در حکومت جمهوری اسلامی و مسجد الزهرا (س) زندگی کرده و به حیات خود ادامه می دهم .

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۲
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

آنچه که مانع برکت است، عامل عذاب است

مدت هاست که مجموعه دچار سوالی جدی است ! و آن هم این است که چرا مجموعه دچار اختلاف است و برکت لازم را ندارد ؟

جواب های مختلفی هم به آن داده شده است که تعدادی از آن ها را اجمالا مرور می کنیم :

اینکه تقوای تشکیلاتی در جمع وجود ندارد

اینکه اطمینان برادرانه در جمع از بین رفته است

اینکه غیبت در مجموعه رایج شده و مانع برکت گردیده است

اینکه بچه ها با یکدیگر رو بازی نمی کنند

و ...

اما پس از مدت ها فکر به اینجا رسیدم که مانع چیزی فراتر از این هاست

توجه شما را به صحنه هایی جلب می کنم :

حدود 2 سال(مربیان نسل اول) و 1 سال (مربیان نسل دوم) است که قرآن می خوانیم هنوز در هنگام برنامه ریزی ها و طرح هایمان اعلام نمی کنیم که این حرف مستند به چه آیه یا سوره ای است

حدود 2 سال و 1 سال است که قرآن می خوانیم و هنوز بر سر قرار هایمان خواب می مانیم

حدود 2 سال و 1 سال است که وقتی از ما سوال می شود که چرا دیر آمدی یا خواب ماندی جواب می دهیم که خوب خواب موندم دیگه

حدود 2 سال و 1 سال است که از استاد خود تشکر نکرده ایم ولو در حد اقل تشکر

حدود 2 سال و 1 سال است نه اینکه تشکر نکرده ایم بلکه خواب خود را به وقت او ارجحیت دادیم

حدود 2 سال و 1 سال است نه اینکه استاد که برای قرار قرآنی مان ارزش قائل نبوده ایم

حدود 2 سال و 1 سال است با خنده می گوییم بنده خدا آقا کاظم هر کاری کرد آدم نشدیم

حدود 2 سال و 1 سال است که به جای گریه بر آدم نشدنمان می خندیم

حدود 2 سال و 1 سال است بسیار راحت تر از آنکه فکر کنی عهد هایمان را فراموش می کنیم

حدود 2 سال و 1 سال است به هر چیزی بیش از قرار قرآنی مان پایبند بوده ایم

حدود 2 سال و 1 سال است حتی حاضر نیستیم نظرات مقابل را بشنویم و هر جا که می خواهیم نظر طرف مقابل را به تحقیر می کشانیم

حدود 2 سال و 1 سال است که همز و لمز را شنیده ایم و ترک نکردیم

حدود 2 سال و 1 سال است تکبر می کنیم و به سجده نمی افتیم

حدود 2 سال و 1 سال است راحت طلبی خود را ریشه کن نکرده ایم

و اگر بخواهم در یک جمله همه این ها را بگویم می شود اینکه چه نعمتی دریافت نمودی و چه برخوردی با آن کردی ؟

و می شود اینکه 2 سال و 1 سال است که شکر مجموعه را خاموش کردیم و دنبال دلیل می گردیم

و یادم باید بیاید سوره ابراهیم را که فرمود :

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

و (به خاطر آرید) زمانى که پروردگارتان اعلام کرد که اگر شکر گزارید حتما بر (نعمت‏هاى) شما مى‏افزایم، و اگر کافر شدید یا ناسپاسى کردید البته عذاب من بسیار سخت است

و می ترسم که اگر همین بی برکتی را شکر نگوییم مبتلا شویم به عذاب شدید !

و می دانی که شاید گناه کنی و مسلمان باشی ولی بدان اگر شکر نکنی کافر خواهی بود

والسلام

 

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۶
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

طهارتی که گزینشی است ...

چند وقتی است که شدیدا درگیر اینم که این متن را بنویسم یا نه ! امروز بعد از صحبت های بعد از ظهر با رسول و مرتضی و گلایه ای که بیش از 6 یا 7 سال در دلم مانده بود تصمیم به نوشتن این متن گرفتم ...

بدون تعارف بگویم ، طهارت امری است جامع در ابعاد مختلف از اعتقاد گرفته تا اخلاق و احکام یعنی هم در فکر و هم در عمل و هیچ وقت یک عمل باعث سعادت یا شقاوت انسان نیست و شاید که عملت خوب باشد و عقایدت باطل که به هیچ نمی ارزد و عقایدت خوب باشد و عملت باطل که اصلا یعنی عقیده ای نیست که بخواهد باطل یا حق باشد پس باید منظومه ای از حق باشی !

مثلا فرض کن مجموعه ای را که شکر ندارد ، یعنی مجموعه ای که هرکس هرکاری کرد بقیه بگویند خوب وظیفه اش بود ! خوب خدا هم وظیفه اش رزق خواهد بود و حیات و ... و حرفی که باید اینگونه بیان شود که وظیفه ام بود با تغییری جدی در یک ضمیر به جای شکر  تبدیل می شود به کفران !

و خیال هم می کنی که این همان راه آرمانی است و می بینی که به جای اینکه زیاد شود روزیت کم می شود !

به این آیات توجه کنید :

فویل للمصلین . الذین هم عن صلاتهم ساهون . الذین هم یرائون

ویل لکل همزة لمزه

ویل للمطففین . الذین اذا اکتالو علی الناس یستوفون . و اذا کالو هم او وزنوهم یخسرون

فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ

قَالُوا یَا وَیْلَ. ا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ

فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ

وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ

و آیا این جملات قرآن کم دارند از احادیث اخلاقی انذار دهنده ، یا کم دارد کم فروشی از غیبت و تهمت یا همز و لمز از کم کاری و کم فروشی ؟

و باید باور کرد که خوش خلقی را همان پیامبری فرموده که از ظلم نفی کرده است .

و برادری را همان پیامبری توصیه نموده است که از نگاه به نامحرم نفی نموده است !

و برای همین است که می فرمایند اگر کسی ذره ای از دین را قبول نداشته باشد اصلا دین را قبول ندارد !

ویل للمطففین . الذین اذا اکتالو علی الناس یستوفون . و اذا کالو هم او وزنوهم یخسرون  ! به نظرت می آید که بشود این آیه را اینگونه ترجمه کرد : اگر بر خودت سخت نگیری و بر دیگران سخت بگیری کم فروشی ؟

یا اگر دیگران را محاسبه کنی و خود را نه کم فروشی ؟

یا اگر عیب های خود را نبینی و عیب های دیگری را ببینی کم فروشی ؟

می دانی اسلام منظومه است و اخلاق به همان اندازه ای مهم است که احکام و اعتقادات ! و بدان ناشکری نیز به اندازه همز و لمز و همز و لمز به اندازه غیبت و غیبت به قدر تهمت و تهمت به قدر بد اخلاقی و بد اخلاقی به قدر دروغ مهم است !

و بدان که خود مصداق بی اخلاقی است بریدن از راه و فرار از انتقاد و برخورد سرد و ...

آری مشکل اخلاق جمعی توانمند طهارتش را می گیرد و جایگزینی هم ندارد که فمن مثقال ذرة خیر یره و من یعمل مثقال ذرة شر یره و ریز به ریز بدی ها حساب می شود ... حالا بیا و عمری هم کار خوب کن و جهاد کن و آرمانی باش همین مثقال های ریز شر جلوی من و تورا خواهد گرفت و خناس راه بقیه نیز خواهدشد !

من وقتی به در خواهم خورد که بدانم باید کجا چه کاری انجام دهم و این جز با طهارت جمع عنایت نخواهد شد ! جمعی که نماز شب داشته باشد و شکر نداشته باشد نهایتا خنثی است !

مثل همان جمعی که روز دارد و غیبت

و مثل همان جمعی که اعتکاف دارد و راحت طلبی ...

و مثل جمعی که دین دارد و تکبر .

و العاقبة للمتقین

توضیح : اولین مخاطبش خودم هستم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۴۳
ابوالفضل رفیعها

بسم رب الشهداء و الصدیقین

در این چند روز نتوانستم مطلب اعتکافم را بنویسم شاید ناقص بود و شاید لیاقتش نبود و شاید های دیگر که الله اعلم ...

قبل از اعتکاف آقا کاظم گفت: « اعتکاف همونجایی که بهت اثبات می شه  می تونی تو یه ظهر تا غروب 5 جزء قرآن بخونی و یاد بگیری می شه یهو سه چهار ساعت مطالعه کرد و ...»

و اعتکاف برای من معنای دیگری هم پیدا کرد !

اعتکاف همانجایی است که به تو می فهمانند همیشه باید معتکف باشی و اصلا برکت زندگی تو همین اعتکاف است و اعتکاف همان« فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا » است !

شاید بپرسی که یعنی چه !

مراجعه کن به سوره ی نصر و آنجایی که رسول خدا (ص) بدون هیچ چشم داشتی امتش را چون خودش می بیند و دیگر تا پایان عمر مبارکش نمی خندد ! و نه اینکه از طرف امت خود استغفار کند که واقعا خودش را مسئول می بیند ! همان حس دو طرفه درون اعتکاف !

دقیقا اعتکاف همانجایی است که عده ای از جامعه معتکف می شوند به نیابت از عده بزرگتری دیگر ...

بیشتر باز کنم ...

اینگونه برداشت کرده ام اعتکاف رابطی است میان ولی و جامعه همان ولی که استغفار کننده است از طرف جامعه خود و معتکفی که خود را حقیر می یابد و خود را مسئول بسیاری از نا بسمانی ها ...

زنجیره ای از سوره ی نصر از رسول تا فوج فوج مردم ...

واضحی از زنجیره در زمان حال که شامل می شود :

خداوند ،امام معصوم ، ولی فقیه ، معتکف و جامعه و استغفاری که محو اثر است ...

ولی فقیه به نیابت از امام و به اذن خداوند توان می یابد برای استغفار و آماده سازی عده ای از مونین برای معتکف شدن و عده ای از مونین (در هر سطحی ) با عنایتی که از استغفار ولیشان پیدا کرده اند دست به استغفاری تنها ولی گروهی می زنند و همین استغفار محو می کند بسیاری از اثرات جامعه را ...

اصلا آمده ای اعتکاف که نه ، آورده اندت اعتکاف و لیاقت پیدا کرده ای که وسیله استغفار ولی خودت باشی ... که اصلا جامعه همینگونه طهارت می یابد ، یکی معتکف است ، یکی خادم ، یکی سخنران ، یکی بانی و می بینی با سه روز حضور دعوت شده ات در مسجد چه مقدار وسیعی درگیر خدا می شوند ... و همه این ها از یک استغفار شروع شده است ...

آن قدر هم نگران نباش که چه کردی و آیا قبول شد یا نه تو استغفار کن محو اثرش با صاحب خانه ! تو رویت را بگردان به سمتش و تواب باش ، او خودش هم می داند آنقدر نقص داری رویی نداری که بگردانی ولی مگر کارهای دیگر خودت بودی ! کارت را انجام بده و اوهم برای اینکه نقصت به چشم نیاید و کارت تکمیل شود و زیر دین خادمان و سخنرانان و بانیان و ملتمسین دعا نباشی خیلی ناگهانی 2 تابوت می فرستد و استغفار امام و ولی اش را جاری می کند ...

واقعا باورت نشود که کسی هستی ...

فوج فوج جامعه به تلاطم درآمده اند برای استغفاری که تو نماینده اش بودی ...

فقط بترس از آن لحظه ای که در آن دنیا خواستی بگویی شهید من به زیارتت آمدم و شفاعت کن و باقهر بگوید من هم زیارتت را پس دادم ... همان موقعی که معتکف نشدی برای تمام سالت و کارهایت را بگونه ای نچیدی که هر حرکتت استغفار باشد و محو اثری ناخوشایند از جامعه دینی ...

مراقب باش برادر

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۰۵
ابوالفضل رفیعها