برادرانه ...
بسم الله
برای برادر عزیزم امیر ترابی
تعلق این متن به حدود 2 یا 3 هفته قبل است و جلسه ای که در مسجد المهدی (عج) میدان بهرود تشکیل شد ...
آنجایی که فهمیدم قرآن و نمودار های قرآنی امیر چه بر سر او آورده است !
آشنایی با امیر تقریبا بر می گردد به حدود 1 سال و سه ماه قبل یا به قولی سنه 92 هجری شمسی !
وقتی که امیر سوم دبیرستان بود ! بدون تعارف می گویم شاید یکی از کسانی بود که هیچ حسابی برایش باز نکردم ...
وقتی که نیاز است به نیرو و دلی هم چرخیده است به سمت خدا قرآن می کشاندت سر سفره رزقش ، و از هیچ می سازدت و قرائتت می کند تا بشوی !
ماجرا به این شرح است :
گردان قمر بنی هاشم (ع) که می خواست برای دانشجوهای سال اول تشکیل شود به درخواست محسن آزرمی اجازه حضور دو دانش پژوه سال چهارم هم صادر شد و به تبع آن 2 دانش پژوه دیگر . اولین نمود امیر عزیز در اطمینانش برای حضور در کلاس ها بود .
اما اتفاق ویژه چارتی بود که امیر برای قرارگاه حضرت علی اکبر (ع) با استناد به قرآن تهیه کرد و در جمعی که کوچکترینش بود به توجیه افراد پرداخت ...
و این همان امیری بود که حتی در جلسات توان صحبت کردن هم نداشت ...
و آری این گونه است برادر
و امیر همان امیر ناقص و کوچک است که البته بخشی از قرآن در آن تعبیه شده ، آن روز آرزو کردم ای کاش ذهنم مانند امیر خالی بود و وقتی طراحی تشکیلاتی به من پیشنهاد می شد جز قرآن برای رجوع نداشتم ...
و می تواند رشد کند و آن هایی را که روزی در کلاس بحثشان می نشست به قبطه وادارد ...
می تواند نگاه کند به انقلاب و تحلیل کند با قرآن
رسما اعلام می کنم برادر امیر قرآنی ارادتمندیم
بدان که امیر ترابی تنها با قرآن قیمت دارد و هرکسی بدون قرآن به هیچ هم نمی ارزد
التماس دعا