.

.

این وبلاگ توسط یک معلم اداره می شود

طبقه بندی موضوعی

پربیننده ترین مطالب

نویسندگان

پیوندها

۹ مطلب با موضوع «نوشته های قرآنی» ثبت شده است

بسم رب الحسین (ع)

لاَ تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (توبه آیه 108)

هرگز در آن [مسجد] نایست [زیرا]مسجدى که از روز اول بر تقوا بنا شده شایسته‏تر است که در آن نماز کنى. در آن جا مردانى هستند که دوست دارند خود را پاک سازند، و خدا کسانى را که خواهان پاکى‏اند دوست مى‏دارد.

مسجدی با بنای تقوی

یادم می آید چند سال قبل بود حرفی از طرف دوستانی کوته فکر و سطحی نگر که آن زمان در جمع رفقای بودند حرفی را زندن که عزم و اراده ام را برای فعالیت در مسجد الزهرا(س) دو چندان کرد .

جمله مطروحه در آن زمان بدین شرح بود : اصلا پایه ی این مسجد رو با نفاق گذاشته اند این مسجد هیچ وقت درست نمی شه ، از قدیم هم همین را می گفته اند ...

تاریخچه مسجد : مسجد الزهرا(س) در سال 1344 شمسی یعنی دقیقا نیم قرن پیش تاسیس گردید ...

در ساختمان جنبی مسجد که به زینبیه معروف بوده است یکی از مراکز پشتیبانی دفاع مقدس بوده که پوشاک و ملحفه و ... رزمندگان را در کاری گروهی و مشارکت بانوان ایثار گر انجام می داده است

هسته اولیه گروه های تخریب در دفاع مقدس در این مسجد و با اعزام تعدادی از رزمندگان مسجد به پادگان گلف پایه گذاری گردیده است

حدود 30 تا 40 شهید گرانقدر یا در مسجد حضور داشته اند و خادمی بیت الله را می نموده اند و یا در موارد مختلفی ارادتمندانه از مساجد دیگر به این مسجد می آمده اند .

پایگاه بسیج مسجد الزهرا نیز که به همت برخی ازشهدای آن تاسیس گردیده و در انتهای جنگ نیز توسط برخی دیگر از شهیدان به نسل های بعد سپرده شد .

پس می توان اطمینان حاصل نمود بنای مسجد بنایی است بر مبنای طهارت و تقوا توده است خدمات آن به مراتب برتر و اساسی تر از مشکلاتی بوده که در آن ایام گریبانگیر آن بوده است .

ام ا نکته ای در باره ی نفاق :

اصلا نفاق چیست ؟ و در چه مکانی رخ می نماید ؟ آیا وجود منافقین درجایی به بنای بر اساس تقوای آن بر می گردد یا بنای بر اساس نفاق آن ؟ و آیا می توان وجود منافقین در مسجدی را دلیل ضرار بودن آن مسجد دانست ؟

برای این منظور لازم است مقدار بسیار کمی تاریخ و یا ریان شناسی معاصر بدانیم...

نکته جالب توجه این است که وجود بارز منافقین در چه زمانی وجود داشته است ؟ قبل از اسلام یا بعد از اسلام ؟ در مکه یا مدینه ؟ آیا اصلا در حکومت کفر موجودی به نام منافق وجود دارد ؟ آیا در ابتدای بعثت بحثی از منافقین بود ؟یا در مسجد النبی (ص) ؟

آیا منافق در جمهوری اسلامی ایران معنا پیدا می کند یا در حکومت سراسر ظلم ترکیه ؟ و این را باید دانست که هر جا بستری مناسب تر برای بروز اسلام ناب محمدی فراهم می گردد همان بستر مناسب ترین بستر برای بروز و ظهور منافقین است و اصلا در جمعی منافقین ظهور می یابند که حیات الهی در آن جریان یافته باشد .

در انتها باید بگویم که افتخار من این است که در حکومت جمهوری اسلامی و مسجد الزهرا (س) زندگی کرده و به حیات خود ادامه می دهم .

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۲
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

نه روشنفکرم و نه می توانم ادای روشنفکر ها را در بیاورم !

افتخاراتم هم پشت میز اتفاق نیافتاده است

افتخارم این است که خادم هیئتم ، معلم بوده و اگر خدا بخواهد هستم ، مرکز دنیایم هم مسجد است ...

شکر خدا برادرانم هم از همین سنخ اند بدون کت و شلوار و کاغذ بازی های اداری و ادبیات خاص و ژست های روشنفکرانه و شبه روشنفکرانه !

و همه ی بالا خلاصه می شود در افتخار بسیجی بودن و با بسیجی ها بودن

وبالاخره دنیا نیز فتح می شود هرچند که دیگران باورش نکنند که انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا .

بسم الله الرحمن الرحیم اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره کان توابا 

عنوان مطلب بعد : و آنکه قرآن ندارد چه دارد ؟

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۰۵:۰۹
ابوالفضل رفیعها

بسم الله الرحمن الرحیم

شب نویسی بر تدبر در قرآن

قطعا علم به آن را دارم که نه آنچنان علمی دارم و نه می توان با قطعیت بر روی نوشته یا حرفی که می زنم حسابی باز کرد اما می دانم گزاره هایی که مطلق عقل بر آن حاکم باشد را می توان به عنوان مساله ای عقلی پذیرفت و حد اقل تاملی را در آن انجام داد .

فراز کوتاهی از دعای افتتاح شدیدا ذهنم را به خود درگیر نمود که به حمد الله اصل متوقف شدن بر این فراز از برکات دوره های تدبر بود و شیوه نگرش در قرآن و پس از این تدبر در این فراز دوباره به سوی قرآن جهت داده شدم که اصلا نمی دانم این سیر چگونه اتفاق افتاد ، به همین منظور از پدر معنوی و استادم جناب آقای رجبعلی درخواست دارم تا نقدی را بر این نوشته داشته باشند تا حقیر را از هرگونه انحراف در این برداشت آگاه نمایند .

فرازی هست در دعای افتتاح که می فرماید :

اللهم انا نرغب الیک فی دولة الکریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله

یعنی خدایا از تو خواهنم دولت کریمه ای  را که در آن اسلام و اهلش عزت می یابند و نفاق و اهلش ذلت

نکات تدبری  از این دعا :

دعا چیست ؟

چیزی است شبیه توبه که باید برای آن خود را در مسیر خدا قرار دهی

خواسته ای است که لزوما ید الهی را در برآورده شدنش لازم دارد

یا به معنای بهتر وسیله ای است که دست نیافتنی ها را دست یافتنی می کند

دعا نشان از ضعف آدمی و قدرت رب و اله دارد

پس می توان این گونه برداشت کرد :

اگر انسان در مسیر خداوند قرار نگیرد می تواند به نرغب یک لا بچسباند و همه ی این اتفاق را نخواهد

انسان ممکن است که امیال شخصی اش او را بی میل به عزت یافتن اسلام و اهلش بنماید

انسان ممکن است راغب شود به عزت یافتن نفاق و اهلش

انسان ممکن است اصلا علاقه ی خود را به موضوعی با عنوان دولت کریمه از دست دهد .

 

با توجه به خطری جدی که در این حوزه ظهور و بروز می یابد تنها راه پیشنهادی یک راه است و آن اینکه انسان باید در هر لحظه در مسیری گام بردارد که به دور از دلخواسته ها و نفسانیات بوده و در هر لحظه قابل چک شدن و بررسی شدن باشد و این راه نیز جز با یک شیوه امکان پذیر نیست که قانونی داشته باشد شفاف و قابل تطبیق بر زندگی و مطمئن برای درمسیر خدا قرار گرفتن یا به معنای واضح تر داشتن قانون اساسی الهی برای سیر تا دولت کریمه که به قطع این قانون جز کتاب الله نمی تواند باشد و جز آن نمی تواند هیچ حرکتی را تضمین نماید .

و اصلا این قرآن است که به تو راه می نماید که چه کسی را اولوالامر بگیری تا عزت اسلام و اهلش را بخواهی و از چه کسانی دوری نمایی تا عزت نفاق و اهلش را نخواهی !

و باید اینگونه سیر زندگی را تغییر داد تا عاقبت کار به خیر شود

اللهم انا نرغب الیک فی دولة الکریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله

 والسلام

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۲۱
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

آنچه که مانع برکت است، عامل عذاب است

مدت هاست که مجموعه دچار سوالی جدی است ! و آن هم این است که چرا مجموعه دچار اختلاف است و برکت لازم را ندارد ؟

جواب های مختلفی هم به آن داده شده است که تعدادی از آن ها را اجمالا مرور می کنیم :

اینکه تقوای تشکیلاتی در جمع وجود ندارد

اینکه اطمینان برادرانه در جمع از بین رفته است

اینکه غیبت در مجموعه رایج شده و مانع برکت گردیده است

اینکه بچه ها با یکدیگر رو بازی نمی کنند

و ...

اما پس از مدت ها فکر به اینجا رسیدم که مانع چیزی فراتر از این هاست

توجه شما را به صحنه هایی جلب می کنم :

حدود 2 سال(مربیان نسل اول) و 1 سال (مربیان نسل دوم) است که قرآن می خوانیم هنوز در هنگام برنامه ریزی ها و طرح هایمان اعلام نمی کنیم که این حرف مستند به چه آیه یا سوره ای است

حدود 2 سال و 1 سال است که قرآن می خوانیم و هنوز بر سر قرار هایمان خواب می مانیم

حدود 2 سال و 1 سال است که وقتی از ما سوال می شود که چرا دیر آمدی یا خواب ماندی جواب می دهیم که خوب خواب موندم دیگه

حدود 2 سال و 1 سال است که از استاد خود تشکر نکرده ایم ولو در حد اقل تشکر

حدود 2 سال و 1 سال است نه اینکه تشکر نکرده ایم بلکه خواب خود را به وقت او ارجحیت دادیم

حدود 2 سال و 1 سال است نه اینکه استاد که برای قرار قرآنی مان ارزش قائل نبوده ایم

حدود 2 سال و 1 سال است با خنده می گوییم بنده خدا آقا کاظم هر کاری کرد آدم نشدیم

حدود 2 سال و 1 سال است که به جای گریه بر آدم نشدنمان می خندیم

حدود 2 سال و 1 سال است بسیار راحت تر از آنکه فکر کنی عهد هایمان را فراموش می کنیم

حدود 2 سال و 1 سال است به هر چیزی بیش از قرار قرآنی مان پایبند بوده ایم

حدود 2 سال و 1 سال است حتی حاضر نیستیم نظرات مقابل را بشنویم و هر جا که می خواهیم نظر طرف مقابل را به تحقیر می کشانیم

حدود 2 سال و 1 سال است که همز و لمز را شنیده ایم و ترک نکردیم

حدود 2 سال و 1 سال است تکبر می کنیم و به سجده نمی افتیم

حدود 2 سال و 1 سال است راحت طلبی خود را ریشه کن نکرده ایم

و اگر بخواهم در یک جمله همه این ها را بگویم می شود اینکه چه نعمتی دریافت نمودی و چه برخوردی با آن کردی ؟

و می شود اینکه 2 سال و 1 سال است که شکر مجموعه را خاموش کردیم و دنبال دلیل می گردیم

و یادم باید بیاید سوره ابراهیم را که فرمود :

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

و (به خاطر آرید) زمانى که پروردگارتان اعلام کرد که اگر شکر گزارید حتما بر (نعمت‏هاى) شما مى‏افزایم، و اگر کافر شدید یا ناسپاسى کردید البته عذاب من بسیار سخت است

و می ترسم که اگر همین بی برکتی را شکر نگوییم مبتلا شویم به عذاب شدید !

و می دانی که شاید گناه کنی و مسلمان باشی ولی بدان اگر شکر نکنی کافر خواهی بود

والسلام

 

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۶
ابوالفضل رفیعها

بسم رب الشهداء و الصدیقین

در این چند روز نتوانستم مطلب اعتکافم را بنویسم شاید ناقص بود و شاید لیاقتش نبود و شاید های دیگر که الله اعلم ...

قبل از اعتکاف آقا کاظم گفت: « اعتکاف همونجایی که بهت اثبات می شه  می تونی تو یه ظهر تا غروب 5 جزء قرآن بخونی و یاد بگیری می شه یهو سه چهار ساعت مطالعه کرد و ...»

و اعتکاف برای من معنای دیگری هم پیدا کرد !

اعتکاف همانجایی است که به تو می فهمانند همیشه باید معتکف باشی و اصلا برکت زندگی تو همین اعتکاف است و اعتکاف همان« فسبح بحمد ربک واستغفره انه کان توابا » است !

شاید بپرسی که یعنی چه !

مراجعه کن به سوره ی نصر و آنجایی که رسول خدا (ص) بدون هیچ چشم داشتی امتش را چون خودش می بیند و دیگر تا پایان عمر مبارکش نمی خندد ! و نه اینکه از طرف امت خود استغفار کند که واقعا خودش را مسئول می بیند ! همان حس دو طرفه درون اعتکاف !

دقیقا اعتکاف همانجایی است که عده ای از جامعه معتکف می شوند به نیابت از عده بزرگتری دیگر ...

بیشتر باز کنم ...

اینگونه برداشت کرده ام اعتکاف رابطی است میان ولی و جامعه همان ولی که استغفار کننده است از طرف جامعه خود و معتکفی که خود را حقیر می یابد و خود را مسئول بسیاری از نا بسمانی ها ...

زنجیره ای از سوره ی نصر از رسول تا فوج فوج مردم ...

واضحی از زنجیره در زمان حال که شامل می شود :

خداوند ،امام معصوم ، ولی فقیه ، معتکف و جامعه و استغفاری که محو اثر است ...

ولی فقیه به نیابت از امام و به اذن خداوند توان می یابد برای استغفار و آماده سازی عده ای از مونین برای معتکف شدن و عده ای از مونین (در هر سطحی ) با عنایتی که از استغفار ولیشان پیدا کرده اند دست به استغفاری تنها ولی گروهی می زنند و همین استغفار محو می کند بسیاری از اثرات جامعه را ...

اصلا آمده ای اعتکاف که نه ، آورده اندت اعتکاف و لیاقت پیدا کرده ای که وسیله استغفار ولی خودت باشی ... که اصلا جامعه همینگونه طهارت می یابد ، یکی معتکف است ، یکی خادم ، یکی سخنران ، یکی بانی و می بینی با سه روز حضور دعوت شده ات در مسجد چه مقدار وسیعی درگیر خدا می شوند ... و همه این ها از یک استغفار شروع شده است ...

آن قدر هم نگران نباش که چه کردی و آیا قبول شد یا نه تو استغفار کن محو اثرش با صاحب خانه ! تو رویت را بگردان به سمتش و تواب باش ، او خودش هم می داند آنقدر نقص داری رویی نداری که بگردانی ولی مگر کارهای دیگر خودت بودی ! کارت را انجام بده و اوهم برای اینکه نقصت به چشم نیاید و کارت تکمیل شود و زیر دین خادمان و سخنرانان و بانیان و ملتمسین دعا نباشی خیلی ناگهانی 2 تابوت می فرستد و استغفار امام و ولی اش را جاری می کند ...

واقعا باورت نشود که کسی هستی ...

فوج فوج جامعه به تلاطم درآمده اند برای استغفاری که تو نماینده اش بودی ...

فقط بترس از آن لحظه ای که در آن دنیا خواستی بگویی شهید من به زیارتت آمدم و شفاعت کن و باقهر بگوید من هم زیارتت را پس دادم ... همان موقعی که معتکف نشدی برای تمام سالت و کارهایت را بگونه ای نچیدی که هر حرکتت استغفار باشد و محو اثری ناخوشایند از جامعه دینی ...

مراقب باش برادر

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۰۵
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

آتش نا شکری ...

متنی برای درس جامع سوره های الر

و خدا آنقدر کریم است که ببخشد به تو آن چیزی را که اگر به خودت باشد سال های سال هم که بگذرد نه به دستش خواهی آورد و نه حتی برای به دست آوردنش دست به تلاشی خواهی زد ...

و این جریان قرآنی است که به من بخشیده و ابزاری را در اختیار من نهاده تا از جهل عمیق خود تبدیل به اولوالالبابم نماید !

و من باید باور کنم که نعمتی که می آید به همراهش آزمونی هم خواهد آورد تا بسنجد  من به اندازه لازم برای استفاده از آن نعمت  رشد خواهم کرد یا نه !

و می دانی رشد من در کجاست ؟

رشد من در نگاه من است به هر صحنه ای  و یکی از این صحنه ها همین درسی است که شاید اگر نبود حتی ذهنیتی هم برای این امر نبود !

نعمت یعنی همین که خداوند صدها ساعت کار را برای استفاده تو بدون هیچ دغدغه ای قرار می دهد ! و تو می توانی صدها ساعت را در ده ها ساعت درک نمایی و از آن استفاده نمایی !

اما همه چیز به مواجهه تو با این صحنه و میزان نیازت برای برداشت از آن صحنه بر خواهد گشت که چگونه موضوعی به تو عرضه شد و آن را پس زدی و یا بی تفاوت از کنارش گذشتی !

و مبدا نابینایی ات را به گردن حضرت دوست بیاندازی و و آتش جهنم را عقوبت او بدانی که رد کردن بزرگترین نشانه الهی لایق نابودی و زوال مطلق است ناشکری از او عمیق ترین خود نشناسی ها !

و هرچه هست آتش ناشکری تو و مقابله ات با راه خداست ...

و اگر پشت کنی به نعمتی که ارزانیت داشته اند روزی آن را از تو خواهند گرفت و تو حیران و سرگردان به سیر بی هدف ادامه خواهی داد ...

خدایا رحم کن

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۲۴
ابوالفضل رفیعها

بسم الله

سلام جناب آقای قوه قضائیه

اصلا نگران نباشید

یکی دیگر از امت حزب الله هم به شهادت رسید ...

من هم مثل شما بی خیال بودم و شیطان جلوی من را گرفت و فرصت نکردم به تشییع این شهید عزیزبروم ...

ولی توبه کرده ام و برنامه ام را گذاشته ام برای جبران ...

ولی شما اصلا نگران نباش ...

بسیجی است و طلبه ...

خیالت نباشد !

اصلا ساخته شده برای مظلوم بودن ساخته شده برای جنگ رفتن ...

اصلا هم از مردم حساب نمی شود ...

آسوده بخواب که عدالت ردیف است !

آقای قوه قضائیه بگرد دنبال سایت یا وبلاگی که به رئیس مجلس گیر می دهد و سریع ببندش !

بر فرض مثال که یک طلبه معلم بسیجی هم شهید شد ! شد که شد ! به آقا زاده ها یا ورزشکار ها که آسیبی وارد نشده ! امت حزب الله هم که رسانه ندارد بخواهد برایت دردسر درست کند ! یالثارات و نه دی را هم که آقای دولت بست ! مانده یک کیهان که آن را هم با یک هماهنگی پسران حاج آقا دستور می دهند همه اش را یک جا از دکه های روزنامه فروشی بخرند ...

راحت باش آقای قوه قضائیه ! علی خلیلی است ! مهدی هاشمی نیست که دلت برایش بسوزد ... جانش را داده بحث پول آقا زاده ها نیست که دل آدم را به درد بیاورد !

آقای قوه قضائیه ، می توانم به تو گیر دهم چون می دانم بالاخره دین داری ! آقای دولت نیستی که در آغوش جک استراو و کاترین و کری و ... آرام بگیری ! می دانی که آقای دولت و دوستانش امر به معروف را صلاح نمی دانند بالاخره باید ارزشی و غیر ارزشی را از جامعه حذف کنند ...

آقای قوه قضائیه لطفا انقلابی بمان که رابطه های این دنیا هیچ ضمانتی نمی دهند برای آخرتت که فمن مثقال ذرة خیر یره ! فمن مثقال ذرة شر یره

والسلام

۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۱۰
ابوالفضل رفیعها

هواللطیف

و یوسف (ع) قصه ایست جاری در سرار حیات انسان و آیه ایست محکم در لطیف تیرن قالبها و عالمی است بزرگ از غیب ترین عوالم و برهانی است عظیم برای سخت ترین شرایط وبیهوده نیست که احسن القصص است و سوره ای را از ابتدا تا انتها به خود اختصاص داده است ... و یوسف آنقدر مهم است که خداوند از کودکی اش را برایت ترسیم می کند تا عزیز شدن و دوباره سر بر آستان پدر و رسولش و آنقدر زیبا یوسف را به رخت می کشد که بارها و بارها و سالهای سال هم که گوش کنی بازهم احسن القصص بماند و عجیب است که عده ای یوسف(ع)را بدون نسل می دانند که یوسف (ع)

جاری بوده و خواهد بود در تمام قرآن ... و حتما این را هم لحاظ کن که یوسف ها و نوح ها و هود ها و ابراهیم ها و ... همه شان تمام عمرشان را گذاشته اند تا قدم هایی باشند برای محبوب خدایشان یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) و اهل بیتشان(ع)...

و باور کن که یوسف (ع) و مهربانیش و عزتش و گذشتش بارها و بارها کوچکتر است از رحمت و عظمت رسول عزیز اسلام(ص) ...

و نیز در ذهن نگهدار که شاید یوسف (ع) برادری اش را فراموش نکند و آنقدر منبع لطف و رحمتش وسیع باشد که سالها و فاصله های بسیار در درون آن محو و ناپدید شود و شاید آنقدر محبتش زیاد باشد که در دلت ورود پیدا کند و شرمساری ات را ازمیانبردارد ...

اما ...

اما فراموش نکن که کسب عزت عزیز در دست خداست و هرجا که باشد عزیز است ، هم نزد یعقوب(ع) عزیز است و هم نزد عزیز مصر و از همه مهمتر اینکه عزیز نزد خدا عزیز است چه بخواهی و چه نخواهی ...

و باز هم اما ...

اما سخت کار آنجاست تو می شوی عامل فاصله ی عزیزان خدا ... می شوی باعث و بانی دوری یعقوب (ع) و یوسف(ع) از عزیزشان و می شوی بلعث فاصله ی کسانی که روزیت از برکت حضور آن هاست و نفهمیده ای که پیوند زمین و آسمانت از برکت وجود آن هاست ...

حتی فکرت هم آنقدر حقیر و بیمار است که نمی فهمی راه شرمنده نشدنت را نیز یعقوب (ع) در دهانت می گذارد که تو حرف دیگری نداری جز اکله الذئبی که در درونت وجودش را حس نکرده ای ...

و شاید هم در انتها مورد عفو حجت پروردگارت قرار گیری اما با همان توجیهاتی که قبلا از آن آگاهت کرده بودند می شوی عامل فاصله ... عامل فاصله 1400 ساله ای که حجت خدا برای عزیزانش و عزیزانش برای او فریاد زده اند :

این السبب المتصل بین الارض و السماء

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۲۵
ابوالفضل رفیعها

بسم الله الرحمن الرحیم

قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ(سوره هود آیه 46)

چه بخواهی و چه نخواهی باید باور کنی که اهلت همانهایی هستند که بیشتر وقتت را با آن ها می گذرانی که نه ، چون بالاخره پسر نوح با پدرش زندگی کرده بود و وقت های زیادی را در کنارش تنها گذرانده بود ، که اهلت همانهایی اند که بهشان دلبستگی داری و رفتار و برنامه زندگی ات را با آن ها تنظیم می کنی ...

و حالا بحث اهل است ، بحث نوح علیه السلام  و اهلی که شاید هیچ پیوند خویشاوندی نیز با او نداشتند و غیر اهلی که همسر و فرزندش می شدند ... و بحث نوح علیه السلام بحث مشترکاتی است مثل آب که هم حیات می دهد و هم حیاتت را می گیرد و اهل واقعیت رانجات می دهد وبه ظاهر اهلت را به کام مرگ هم نه عذاب می کشاند و داستان نوح علیه السلام داستان همان زندگی روزانه توست و ساختن کشتی در خشکی که نوید آینده ای را می دهد که زندگی نه آن دنیاییت که همین دنیایت بسته به آن است ...

باید باور کرد که هر اهلی یک اقتضایی دارد و هر اقتضایی یک سبک زندگی خاص خودش را ... واین همان دغدغه ایست که مدت هاست ذهن من را بخودش مشغول کرده است ... و این نکته ای اساسی است که اهلت شاید راه نجات را بر توببندند و تو نیز حتی در عذاب و دیدن خطر نیز کور باشی و به دنبال ارتفاعی برای لذت از بزرگ دیدن خودت در برابر وعده های الهی و الته که ذلت منتهای این راه است .

و نکته ی اساسی این است که هر اهلی مقتضایی دارد و سبک زندگی شامل آن اقتضائات ... و انسان هایی که دنبال آنند که برگه ای را ضمیمه کنند به فعالیت هایشان به اسم قانون و یا منشور و یا هیئت نظارت و یا ... که هیچوقت هم نه بازیکنی را به راه راست منحرف کرده و نه هیچگاه بازیگری را از راه انحراف منحرف ... که اصلا باور نکرده ایم که اقتضای بازی چیز دیگری است و اهل بازی را با اهل دین چه کار ؟ و بازی بازی است با همه ی مقتضیات خود ، سن و سال هم خیلی اهمیتی ندارد وقتی که یک ساله ای عروسکی است که بوق می زند و توپ بادی و حالا توپ چهل تکه وارداتی مارک دار و تماشاگری که بوق میزند ، بازی بازی است یک موقع خاله بازی بود و نقش بازی کردن کودکانه و حالا ستایش است و چی چی باران و هر دو هم برای اینکه من سرم گرم شود ...

هر چیزی اهلی دارد ... و برای اینکه اهل نوح علیه السلام باشی قطعا باید از اهل دیگری نباشی ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۳
ابوالفضل رفیعها